فیلم سینمایی او فیلمی در ژانر کمدی-درام رمانتیک علمی-تخیلی است که اسپایک جونز نویسندگی و کارگردانی آن را بر عهده داشته است. فیلم سینمایی او Her یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ است که در واقع تنهایی بشر را به رخ او می کشاند.
داستان فیلم او در سالهای مابین ۲۰۱۷ تا ۲۰۷۷ اتفاق میافتد. محوریت داستان در مورد مردی است که با یک سیستمعامل هوشمند رایانهای که دارای صدا و شخصیت یک زن است رابطه عاطفی برقرار میکند. National Board of Review Awards این فیلم را به عنوان برترین فیلم سال ۲۰۱۳ انتخاب کرد.
این فیلم نامزد سه جایزه گلدن گلوب شد: جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی، بهترین فیلمنامه و جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی که موفق به دریافت یکی از آنها یعنی بهترین فیلمنامه شد. فیلم او نامزد پنج جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم و جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی (اصلی، اوریجینال) شد و سرانجام در بخش بهترین فیلمنامه غیراقتباسی برنده اسکار شد.
داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه آنقدر خوب می نویسد، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست. رابطه اش با کاترین ( رونی مارا ) به شکست انجامیده و تئودور از نظر وضعیت روحی در شرایط خوبی به سر نمی برد.
در گیر و دار اتفاقات ناخوشایند زندگی تئودور، وی به صورت کاملا اتفاقی با یک سیستم عامل کامپیوتری بسیار هوشمند به نام سامانتا ( با صدای اسکارلت یوهانسون ) آشنا می شود. برنامه ای که بر پایه هوش مصنوعی ساخته شده است و بسیار باهوش و جذاب است. تئودور رفته رفته جذب او می شود بطوری که وی تصمیم میگیرد به جای تجربه کردن یک عشق حقیقی، به سامانتا عشق بورزد و…
فیلم « او » برخلاف تصویر رایجی که از زمان آینده در هالیوود ترسیم می شود، چندان رغبتی به فاجعه بار نشان دادن این دوره ندارد. در آینده ای که اسپایک جونز در فیلم « او » نشان می دهد، بسیاری از بیماری ها درمان پذیر شده اند، مشکلات سیاسی حل شده و معیشت مردم نیز در وضعیت خوبی به سر می برد. جونز با به تصویر کشیدن این دنیای ایده آل قصد دارد مزیت های استفاده از تکنولوژی در آینده را به ما نشان دهد و بگوید که تکنولوژی آنچنان هم که عام و خاص نگرانش هستند، پدیده مشکل زایی نیست.
اما در این دنیای پیشرفته و جذاب، مشکل تنهایی انسان ها کماکان حل نشده باقی مانده و تئودور یکی از همین افراد هست که فیلم تمرکز خود را بر او و نحوه زندگی اش قرار داده است. تئودور فرد درونگرایی است که با وجود توانا بودن در نگارش نامه های عاشقانه از جانب دیگران برای نامزدشان، خود در زندگی شخصی با مشکلات متعددی مواجه است.
سیستم عامل هوشمند سامانتا دقیقاً همانی است که تئودور ( و شاید هر انسانی ) در زندگی اش کم دارد. سیستم عاملی بسیار سریع، باهوش و خوش صحبت که در مورد همه مسائل اطلاعات دارد و تنها مشکل اش عدم درک عشق و عواطف انسانی است و اغلب سوالاتی هم که از تئودور می پرسد در همین موارد خلاصه می شود. دیالوگ هایی که مابین تئودور و سامانتا در جریان فیلم شنیده می شود، به جزئیات ریز زندگی یک انسان اشاره دارد. اشاره هایی به تنهایی و عدم درک متقابل دو انسان از یکدیگر که تئودور قصد توضیح دادن آن به سامانتا را دارد و سامانتا نیز هربار با شنیدن آن ، پیشرفته تر شده و خود را برای سرویس دادن هرچه بهتر به تئودور آماده می کند.
دیالوگ هایی که میان تئودور و سامانتا در فیلم « او » رد و بدل می شود، فوق العاده جذاب و شنیدنی هستند. دیالوگ هایی که عمیق بودن احساسات شکست خورده یک انسان را به بهترین نحو ممکن به مخاطب ارائه می کند و به مرور بخش های تاریک ذهن وی را عیان می کند. جونز با تسلط و هوشمندی تمام، موفق شده تنهایی یک انسان را نه با تاکید بر تصاویری که اغلب در آنها موسیقی شنیده می شود، بلکه با دیالوگ های شنیدنی میان یک انسان و سیستم عامل بر زبان بیاورد. شوخی های تئودور با سامانتا بیشتر از آنکه یک شوخی رایج میان انسان و تست کردن تکنولوژی هوشمند مقابلش باشد، ریشه در تنهایی تئودور و نیاز به صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن با یک جنس مخالف دارد. وقتی که سامانتا درباره عشق از تئودور سوال میکند، تئودور در ابتدا به واسطه اینکه طرف مقابل صحبتش یک سیستم عامل هست، از ارائه توضیح دقیق خودداری میکند اما به مرور که سامانتا مفهوم عشق را درک میکند و بیشتر وارد ذهن تئودور می شود، تئودور هم تصمیم می گیرد تا سامانتا را وارد خلوت و تنهایی خود کند و رابطه اش با سامانتا را گسترش دهد.
در فیلم لحظاتی وجود دارد که تئودور به همراه سامانتا به جامعه قدم می گذارد تا سامانتا بتواند از طریق دوربین فضای موجود میان انسانها را ببیند. تئودور نیز که با در دست داشتن سامانتا احساس فوق العاده ای -همانند آنچه که معمولاً یک مرد و زن عاشق در کنار هم تجربه میکنند – دارد، کاملاً خوشحال و راضی به نظر می رسد. در واقع حضور سامانتا چنان برای تئودور ارزشمند است که وی علناً وی را به عنوان عشق زندگی اش برگزیده و به نظر می رسد ک هیچکس قادر نیست همانند سامانتا به زندگی تاریک تئودور روح و جان ببخشد.
یکی از ویژگی های مثبت فیلم « او » که مسلماً به واسطه حضور اسپایک جونز در پشت دوربین به وقوع پیوسته این هست که فیلم آشکارا قضاوتی در مورد رخدادهای داستان نمی کند و قضاوت را به تماشاگر می سپارد. اسپایک جونز در « اون دختر » به این مسئله مهم می پردازد که آیا صرفاً یک سیستم عامل هوشمند ( چه با صدای یک خانم یا یک صدای مردانه ) می تواند جایگزین انسان در آینده باشد؟ در واقع جونز به وضوح این سوال را مطرح میکند که آیا زمانی که یک سیستم عامل بتواند تمام خلاء احساسی انسان را پُر کند، انسانها چه نیازی به حضور یک جنس مخالف در کنار خود و کنار آمدن با تفاوت های همیشگی طرف مقابلشان را دارند؟
خواکین فونیکس در فیلم او نقش آفرینی پرُ دردسری را تجربه کرد. وی می بایستی در بیشتر دقایق فیلم با یک صدا صحبت میکرده و واکنش های مناسبی در مقابل آن از خود نشان می داده است. اسکارلت یوهانسون نیز در فیلم صداپیشگی سامانتا را برعهده داشته که نتیجه کار فوق العاده از آب درآمده است. صداپیشگی یوهانسون بجای سیستم عامل هوشمند سامانتا به حدی عالی بوده که بحث و گمانه زنی درباره ایجاد یک بخش جدید در فصل جوایز به بازیگرانی که بجای تصویر، صدا و بدنشان را در اختیار یک اثر سینمایی قرار می دهند دوباره اوج گرفت ( قبلاً نیز این بحث به خاطر ظرافت حرکات اندی سرکیس در به تصویر کشیدن نقش گالوم به میان آمده بود ).
فیلم او از آن دسته آثاری است که مخاطب را به تفکر وا می دارد. اینکه یک سیستم عامل هوشمند بتواند روزی همدم و شاید جایگزین معشوقه یک انسان در زندگی واقعی باشد، در چند سال اخیر بحث داغ دانشمندان بوده که همواره موافقان و مخالفان خود را داشته است. تئودور در فیلم او عاشق سیستم عاملی است که فانتزی های ذهنی او را به واقعیت تبدیل می کند. سیستم عامل هوشمند سامانتا علناً اقدامی انجام نمی دهد که تئودور ناراحت شود. همیشه در خلوت وی حضور پر شوری دارد و بطور خلاصه، هرگز اجازه نمیدهد که تئودور تنها باشد و احساس تنهایی کند. سامانتا دقیقاً همانی است که یک انسان از دوست و یا همسر ایده آل خود در ذهن دارد.
برگرفته از ویکیپدیا و مجله مووی مگ نوشته میثم کریمی